ميدان آرش
سه مانع
و دو پرسش
حميدرضا شكوهي
اين روزها بحث درباره يك ميدان گازي بالا گرفته؛ اما نه به خاطر توجه مسوولان ما! عربستان و كويت درباره توسعه ميدان گازي آرش كه بين آن دو كشور و ايران مشترك است و آنها به آن «الدوره» ميگويند مذاكره كردند و تازه مسوولان ما يادشان افتاد كه درباره ميدان گازي آرش بايد جديت بيشتري نشان دهند! البته دليل اصلي عدم توسعه ميدان آرش، تحريم است اما در صورت لغو تحريم هم پيچيدگي وضعيت اين ميدان به دليل اشتراكي بودنش بين سه كشور و ديپلماسي ضعيف كشور ما موجب ميشود در بين مسوولان از اولويت بالايي برخوردار نباشد؛ كمااينكه در دو دهه گذشته نيز با وجود تاكيد مديران و كارشناسان عاليرتبه صنعت نفت مبني بر اولويت توسعه اين ميدان به عنوان يكي از ميادين مشترك مهم نفت و گاز ايران، هيچگاه گام جدي براي توسعه آن برداشته نشد. ميدان آرش كه در ناحيه شمال غرب خليج فارس واقع شده در سال ۱۳۴۶ كشف شد و چاه اكتشافي آرش ۱ در سال ۱۳۷۹ توسط مديريت اكتشاف شركت ملي نفت ايران روي اين ميدان حفاري و وجود نفت و گاز در آن اثبات شد. اگرچه آرش را به عنوان يك ميدان گازي ميشناسند اما اين ميدان داراي نفت هم هست و بهترين روش براي توسعه اين ميدان، توسعه يكپارچه هر دو مخزن نفتي و گازي است. پيچيدگيهاي اين ميدان، هم از لحاظ فني و هم از لحاظ مرزي، به گونهاي است كه بهترين راهكار براي توسعه آن، همكاري هر سه كشور است. اگرچه پس از مذاكرات عربستان و كويت، وزير نفت و مديرعامل شركت ملي نفت ايران واكنش نشان دادند و سخنگوي وزارت امور خارجه هم اقدام عربستان و كويت را غيرقانوني خواند، اما اين موارد و حتي لغو تحريم را نميتوان عاملي براي شكسته شدن قفل اين ميدان دانست. اينجا نياز به همكاري با دو كشور كويت و عربستان داريم و شايد بهترين استراتژي، تشكيل شركت توسعهدهنده مشترك بين ايران، عربستان و كويت باشد. اما آيا پتانسيل شكل گرفتن اين همكاري وجود دارد؟ مروري بر وضعيت روابط ايران و اغلب كشورهاي منطقه به ويژه عربستان در سالهاي اخير، گوياست.
به سه دليل نميتوانيم اميد چنداني به توسعه ميدان آرش داشته باشيم. اول اينكه تحريم هستيم و با محدوديتهاي تحريم، ميادين ديگري در اولويت هستند. دوم اينكه در صورت لغو تحريم، بايد از ديپلماسي قوي و فعال براي رفع اختلافات مرزي در مورد ميادين نفت و گاز بهرهمند باشيم و اين منحصر به ميدان آرش نيست. در درياي خزر هم با چنين مشكلي مواجه هستيم. چشمانداز روشني براي به كارگيري اين ديپلماسي قوي وجود ندارد؛ كمااينكه در بيش از دو دهه گذشته نيز همين گونه بوده است. سوم اينكه حتي در صورت لغو تحريم و اتخاذ ديپلماسي فعال، مشكلات دامنهدار و عميق ما با عربستان، مهمترين مانع در مسير برقراري يك همكاري مشترك بين سه كشور ايران و كويت و عربستان براي توسعه ميدان آرش است. اما دو پرسش مهم وجود دارد. اول اينكه آيا اين ميدان از چنان اهميت و اولويتي برخوردار است كه موانع توسعه آن را از سر راه برداريم؟ پاسخ، مثبت است. هم به دليل مشترك بودن ميدان آرش بين سه كشور كه تاخير در بهرهبرداري از آن، ما را دچار زيان ميكند و هم به دليل نياز كشورمان به گاز كه با توجه به افزايش روزافزون مصرف و همچنين افت فشار و كاهش توليد در فازهاي توسعه يافته ميدان گازي پارس جنوبي، در سالهاي آتي دچار كمبود گاز خواهيم داشت.
پرسش دوم، مهمتر است: با توجه به موانعي كه برشمرديم، ميتوانيم به توسعه اين ميدان، اميدوار باشيم؟ پاسخ اين پرسش هم مثبت است. هميشه راهي براي همكاري هست اگر منافع اقتصادي را در اولويت قرار دهيم. تلاش براي لغو تحريم، ايجاد توازن مطلوب بين ديپلماسي در حوزه سياسي و ديپلماسي انرژي و سرانجام، تلاش براي افزايش تعامل با كشورهاي منطقه به ويژه عربستان، يك مسير سه مرحلهاي است كه نه فقط قفل ميدان آرش، بلكه قفل بسياري از مشكلات سياسي – اقتصادي ما را به ويژه در منطقه باز ميكند. مورد آخر مهمتر است. تداوم اختلاف با عربستان، حتي اگر عربستان مقصر آن باشد، به سود هيچ كدام از دو كشور نيست. راهكاري كه مرحوم هاشميرفسنجاني در زمان رياستجمهوري خود براي بهبود روابط با عربستان دنبال كرد و در گفتوگوها و خاطرات او موجود است، ميتواند راهنماي خوبي باشد؛ البته اگر ارادهاي براي بهبود روابط داشته باشيم.